اجتماعی

از افسانه تا واقعیت: چوپان دروغگو در لباس قدرت

media.news.imagealternatetextformat.details


قصه‌ی کودکانه‌ی «چوپان دروغگو» تنها یک افسانه ساده نیست؛ بلکه هشداری است جهانی درباره‌ی قدرت ویرانگر دروغ در سیاست. امروزه، برخی رهبران جهان، با وعده‌های بی‌سرانجام و سخنان فریبنده، مردم خود را به همان سرنوشتی دچار می‌کنند که چوپان افسانه‌ای، روستایش را.


مسعود ظهوری(Masoud Zoohori)
قصه‌ی مشهور «چوپان دروغگو» را تقریباً همه‌ی ما در دوران کودکی شنیده‌ایم: چوپانی که برای شوخی و سرگرمی، بارها فریاد «گرگ آمد!» سر داد و روستاییان را بی‌جهت به کمک فراخواند. اما وقتی واقعاً گرگ آمد و خطر واقعی شد، دیگر کسی به حرف او باور نداشت. نتیجه؟ گله از بین رفت و چوپان تنها ماند.

این داستان کودکانه، امروز برای تحلیل رفتار برخی رهبران سیاسی در جهان کاربردی عمیق و هشداردهنده دارد. رهبرانی که با وعده‌های پوچ، آمارهای ساختگی، یا تحریف حقیقت، بارها اعتماد مردم را بازیچه قرار داده‌اند، در نهایت در موقعیت‌های بحرانی با بی‌اعتمادی عمومی روبرو شده‌اند؛ درست مانند چوپان دروغگو.

در دنیای امروز، اعتماد عمومی سرمایه‌ای گرانبها و حیاتی است. رهبران راست‌گو و شفاف، حتی در بحران‌ها هم همراهی مردم را دارند. اما آن‌هایی که دروغ را ابزار سیاست می‌دانند، دیری نمی‌پاید که مشروعیت‌شان فرو می‌ریزد.

کشورهایی که رسانه‌های آزاد دارند و می‌توانند دروغ‌ها را افشا کنند، کمتر گرفتار چوپانان دروغگو می‌شوند. اما در نظام‌هایی که اطلاعات کنترل‌شده است و نقد از قدرت جرم محسوب می‌شود، چوپان دروغگو نه‌تنها آزاد است که حتی پاداش هم می‌گیرد!

داستان چوپان دروغگو، بیش از آنکه برای کودکان باشد، درسی بزرگ برای مردمان و رهبران دنیاست: دروغ اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت نتیجه بدهد، اما در بلندمدت، اعتماد را از بین می‌برد؛ و بدون اعتماد، نه گله‌ای می‌ماند، نه رهبری.

نظر خود را ارسال نمایید