الیگارشی های روسیه چگونه شکل گرفتند؟

بوریس برژیوسکی معروف به پدرخوانده کرملین برای اولین بار واژه اولیگارشهای روس را در یک مصاحبه معروف بر زبانها انداخت.
به گزارش رادیو نشاط، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اموال دولتي طي چند مرحله و به روش هاي گوناگون به خريداران واگذار شد. افرادي از همين طريق قدرت اقتصادي بالايي به دست آوردند و در پي تحصيل قدرت اقتصادي در صدد اعمال نفوذ سياسي و دخالت در تصميم گيري هاي کلان کشور برآمدند. اين افراد که در اصطلاح اليگارش خوانده مي شدند با به قدرت رسيدن ولاديمير پوتين مجبور به تغيير روش شدند.
اولیگارشی در روسیه دهه ۹۰
اولیگارشی در لغت به معنای «حکومت اقلیت» است. حکومتی که در روسیه دهه ۹۰ قابل مشاهده است مصداقی بارزی از این شکل از حکمرانی است. در اواسط دهه ۹۰ میلادی به زعم بسیاری از تحلیلگران، بیش از ۵۰ درصد اقتصاد روسیه توسط هفت نفر اولیگارشِ اصلی اداره میشد.
کسی که برای اولین بار واژه اولیگارشهای روس را در یک مصاحبه معروف دوباره بر زبانها انداخت کسی نبود جز بوریس برژیوسکی که خودش یکی از مهمترین و اصلیترین اولیگارشهای روسیه دورانِ بوریس یلتسین بود.
(جسد "بوریس برژوفسکی" از دشمنان قسم خورده رئیس جمهور روسیه 9 سال پیش در منزل شخصی وی در نزدیکی شهر لندن پیدا شد.)
او خودش را جزو گروهی هفت نفره از بانکداران نامید که منابع مالی لازم را برای انتخاب مجدد یلتسین به ریاست جمهوری روسیه تامین کردهاند.
اولیگارشهای روس ثروت کلان خود را از خلال خصوصیسازی لجامگسیخته داراییهای دولتی و رانتهای ایجاد شده در اقتصاد پساکمونیستی روسیه بدست آوردند.
بوریس برژیوسکی شاخصترین چهره در میانِ اولیگارشهای روس بود که از او به عنوان «پدرخوانده کرملین» یاد میشود. او ثروت خود را از صنعت اتومبیلسازی و جواهرات بدست آورد.
اتومبیلهایی که منبع ثروت او شدند همه توسط شرکتهای دولتی ساخته شده بودند. این ثروت همزمان با عضویت او در ساختار سیاسی روسیه دوران یلتسین تضمین شد و راه او را برای سهمبری از صنعت نفت و گاز این کشور باز کرد.
او بهطور مستقیم از دولت یلتسین حمایت میکرد و بعدها یکی از چهرههای مهم در به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین شد. زندگی پر از فراز و نشیب برژویسکی با کشته شدن او در سال ۲۰۰۴ به پایان رسید.
چهره شاخص دیگر در بین اولیگارشهای روسیه ولادیمیر گوسینسکی بود که منبع اصلی ثروتش بانکی بود که در اواخر دهه ۸۰ میلادی تاسیس کرد.
او جزو اولین اولیگارشهایی بود که به اهمیت افکار عمومی در سیاست روسیه بعد از فروپاشی پی برد و پایه گذار اولین رسانه خصوصی در این دوران شد. او به همراه برژیوسکی از حامیان مالی و سیاسی یلتسین در کرملین بود.
ولادیمیر پوتنین نیز بانکداری بود که فعالیتهای اقتصادی خود را در یکی از حساسترین بخشهای اقتصادی روسیه به عنوان رئیس اطاق بازرگانی خارجی دنبال میکرد.
سیاستگذاریهای اقتصادی او نحوه وامدهی در روسیه که منجر به اعطای قدرت کنترل تام و تمامِ بانکداران بر حیات اقتصادی روسیه شد منبع درآمد کلان او در نیمه دوم دهه ۹۰ میلادی شد.
بر اساس این سیاستگذاری اقتصادی و از طریق قانونی غیرمعمول در جهان، دولت این امکان را پیدا کرد که برای جبران کسری بودجه از «افراد» وام بگیرد؛ سازوکاری که نه تنها در دنیای اقتصاد مرسوم نیست بلکه برخلاف قانون و رویه حاکم بر قواعد اقتصادی است.
آنچه اولیگارشهای روس در قبال وامدادن به دولت در آستانه ورشکستگی بدست آوردند عبارت بود از کنترل بر شرکتهای دولتی و خرید آنها به قیمتهایی بسیار غیرواقعی و ارزان.
بیشترین بخشِ انرژی و شرکتهای مرتبط با صنعت نفت و گاز روسیه از این طریق به بخش خصوصی (که همان چند نفر اولیگارش اصلی زمامدار آن بودند) واگذار شد.
میخائیل خودروکفسکی در میان هفت اولیگارش روسیه از جایگاه متمایزی برخوردار است.
او در قبال وامی که در اختیار دولت روسیه قرار داد کنترل بر یکی از شرکت های مهم انرژی در روسیه به نام یوکس را بدست گرفت که به یکی از پیچیدهترین شرکتها در تاریخ خصوصیسازی روسیه بدل شد و با کشته شدن برخی از افراد همراه بود.
خودروکفسکی نیز بانک خود را راه انداخت و فعالیتهایی مالی خود را ذیل نام این بانک انجام داد. او جزو اولین و جسورترین اولیگارشهایی بود که درصدد راه اندازی تجارت با خارج از روسیه بود.
بنابراین، سیاستهای تجاری خودروکفسکی بیشتر معطوف به شرکتهای چندملیتی بود که بعدها پاشنهآشیل او در جنگ ولادیمیر پوتین بر علیه اولیگارشها شد که منجر به زندانی شدن این اولیگارش معروف روسی شد؛ اولیگارشی که پوتین از او به عنوان «آل کاپون» یاد میکند.
میخائیل فریدمن، ولادیمیر ویناگاردف، و الکساندر اسمولینسکی دیگر اولیگارشهای روسی هستند که هر کدام بانکهای خود را به راه انداختند و با حضور همزمان در اقتصاد و سیاست روسیه در دهه ۹۰ رانتهای فراوانی برای خود دست و پا کردند و سهامداران عمده خصوصیسازی اموال دولتی شدند.
پوتین و اعلام جنگ علیه اولیگارشهای هفتگانه
اولیگارشهای روس یکی از مهمترین عناصر به قدرت رسیدن پوتین در سال ۲۰۰۰ بودند. بخش عمدهای از آنان با هدف انتخاب جانشینی برای یلتسین که ادامهدهنده راه او باشد به حمایت از پوتین پرداختند.
اما به قدرت رسیدن پوتین همراه با پایانیافتن قدرت این هفت نفر در اقتصاد و سیاست روسیه شد. اما هدف پوتین از اعلام جنگ علیه اولیگارشها چه بود؟
آنچه بعد از سال ۲۰۰۰ در جنگ پوتین علیه اولیگارشها پررنگتر از همه خود را نشان میدهد تلاش پوتین برای در اختیار گرفتن رسانهها در روسیه است.
پوتین که به قدرت رسانهها در جهتدهی به افکار عمومی مردم پی برده بود اولین و مهمترین ماموریت خود را به در اختیار گرفتن رسانههای مختلف در کشور متمرکز کرد.
ولادیمیر گوسینسکی پایهگذار اولین رسانه خصوصی در روسیه که در دوره انتخابات برنامههایی بر علیه پوتین پخش کرده بود، اولین قربانی در مسیری بود که پوتین در پیش گرفته بود.
شرکت رسانهای عظیم او اعلام ورشکستگی کرد و در نهایت توسط شرکت گاسپروم خریداری شد و در اصل به بخشی از پروپاگاندای دولتی پوتین بدل شد.
دومین هدف اصلی پوتین در راه مبارزه با اولیگارشها عبارت بود از خارج کردن آنان از بخش سیاسی و سیاستگذاری در روسیه. او به شکل مستقیمی اعلام کرد که افراد صاحب قدرت و ثروت باید از فرایند سیاستگذاری در کشور خارج شوند.
هدف پوتین در اینجا متمرکز کردن قدرت در دستان خود بود که در نهایت با موفقیت کامل او منجر شد. این موفقیت در جابجایی قدرت بین پوتین و مدودف در بیش از یک دهه گذشته نمود عینی و آشکار خود را نشان داد.
در نتیجه، گوسینسکی به اسپانیا گریخت. برژیوسکی مجبور به مهاجرت به لندن شد و از آنجا به مخالفت سیاسی با پوتین مشغول شد.
خودروکفسکی در سال ۲۰۰۳ از زندان سر در آورد چرا که پوتین نه تنها مخالفِ فعالیتهای سیاسی-اقتصادی او بود بلکه میخواست کنترلِ شرکتهای عظیم او را نیز در اختیار دولت قرار دهد.
ولادیمیر پوتنین گرچه به همراه میخائیل فریدمن در روسیه ماند اما در نهایت مجبور شد به شکل رسمی اعلام کند که تمام ثروتش پس از مرگ به امور خیریه اختصاص خواهد یافت؛ ثروتی که بالغ بر ۵ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
آیا اولیگارشی در روسیه به پایان رسیده است؟ عصر ظهور نئواولیگارشها
نگاهی اجمالی به اولیگارشهای روس در دهه ۹۰ میلادی نشان میدهد که آنها همگی در امور مالی و بانکداری سهیم بودند. به همین ترتیب، همه آنان در سیاست دخیل بودند.
هر هفت اولیگارش معروف روابط پیچیده و نزدیکی با اعضای سابق کا.گ.ب داشتند و رانتهای اطلاعاتی و امنیتی فراوانی از این طریق بدست میآوردند.
گرچه هیچ کدام از این اولیگارشها عضویت مستقیم در نومنکلاتورا نداشتند، اما همه آنان عضو کُمسومُل (Komsomol) بودند که شاخه جوانانِ حزب کمونیست شوروی سابق بود. آنها «دولتِ در درون دولت» در روسیه پس از دوران کمونیسم را تشکیل دادند و هدایت کردند.
اما به راستی پوتین در جنگ علیه اولیگارشها موفق بود؟ در نگاه اول پاسخ به این سوال «مثبت» است. پوتین توانست هفت اولیگارش معروف روسیه را از فضای سیاسی کشور خارج کند.
اما این به معنای پایان اولیگارشی در این کشور نبود. روسیه امروز به زعم بسیاری از تحلیلگران با نسل جدیدی از اولیگارشها روبرو است که محصول مستقیم اقتصاد سیاسی پوتین است.
بخش عمدهای از این نئواولیگارشها محصول موج جدید خصوصیسازی پوتین-مدودف هستند که از سال ۲۰۰۵ در این کشور آغاز شد. اما این نسل جدید از اولیگارشها با اولیگارشهای دهه ۹۰ تفاوت ماهوی دارند.
آنان اولیگارشهایی بابِ میل پوتین هستند: فعالان اقتصادی که در سیاست دخالت نمیکنند. به تعبیری دیگر، آنان تنها زمانی مجاز به دخالت در سیاست هستند که در راستای خواستههای دولت پوتین باشد.
از این رو شاید بتوان از خلال تمام آنچه در سیاست و اقتصاد امروز روسیه قابل مشاهده است مهمترین و متنفذترین اولیگارش واقعی را در روسیه امروز تشخیص داد: ولادیمیر پوتین.
- محمدرضا زرگریان/ بی بی سی