علمی

مهاجرت و عوارض روانی آن

media.news.imagealternatetextformat.details


مهاجرت تنها تغییر نشانی نیست؛ تجربه‌ای است که روان، هویت و روابط انسان را دگرگون می‌کند. پشت چمدان‌های بسته، سوگ فرهنگی، بحران هویت و جست‌وجوی معنای زندگی پنهان است؛ موضوعی که اگر نادیده گرفته شود، به دردهای خاموش و پیچیده تبدیل می‌شود.

 

نویسنده: شیوا کوچکسرایی – دانش‌آموخته علوم سیاسی و علاقه‌مند به حوزه روان‌شناسی

مهاجرت یکی از مهم‌ترین و عمیق‌ترین تحولات زندگی هر فرد است؛ تحولی که تنها به جابه‌جایی جغرافیایی ختم نمی‌شود، بلکه تغییر هویت، بازتعریف نقش‌های خانوادگی، از دست رفتن شبکه‌های اجتماعی و حتی معنای زندگی را در بر می‌گیرد. روان‌شناسان مهاجرت را یک «بحران زیستی ـ روانی» می‌دانند که همراه با سوگ، فشار روانی و نیاز به بازسازی هویت است. این مقاله با نگاهی تحلیلی، بر اساس نظریه‌های معتبر روان‌شناسی، به بررسی واقعیت‌های روانی مهاجرت، دردهای پنهان آن، اثراتش بر روابط و همچنین دام‌هایی که در مسیر شکل‌گیری ارتباطات جدید وجود دارد، می‌پردازد.

 

واقعیت مهاجرت از نگاه نظریه‌ها
جان بری و نظریه سازگاری فرهنگی (Acculturation): مهاجران میان چهار استراتژی جذب، جدایی، ادغام یا حاشیه‌نشینی قرار می‌گیرند که هرکدام سطح متفاوتی از فشار روانی ایجاد می‌کند.

اریک اریکسون و بحران هویت: مهاجرت می‌تواند فرد را در مرحله‌ی «سردرگمی هویت» متوقف کند و به احساس «نه اینجا و نه آنجا بودن» دامن بزند.

ویکتور فرانکل و معنای زندگی: گاهی چارچوب معنایی گذشته فرو می‌ریزد و مهاجر با پوچی روبه‌رو می‌شود. فرانکل بر بازسازی معنا در محیط جدید به‌عنوان کلید سازگاری تأکید دارد.

دردهای پنهان مهاجرت
سوگ فرهنگی (Cultural Bereavement): فقدان زبان مادری و نمادهای فرهنگی همچون مرگ عزیزی تجربه می‌شود.

احساس گناه بازمانده (Survivor Guilt): مهاجران در شرایط بهتر، نسبت به خانواده یا دوستانشان در وطن، احساس گناه می‌کنند.

تنهایی وجودی: حتی در میان جمع، فرد احساس «بی‌خانمانی وجودی» دارد.

تبعیض و برچسب‌گذاری: تقسیم‌بندی «ما» و «آن‌ها» استرس و احساس طردشدگی را افزایش می‌دهد.

تأثیر مهاجرت بر روابط
روابط عاطفی: فشار روانی می‌تواند دلبستگی‌ها را تضعیف یا در مواردی باعث تقویت همبستگی زوج‌ها شود.

روابط خانوادگی: تغییر نقش‌ها و یادگیری سریع‌تر زبان توسط فرزندان، تعارضات بین‌نسلی را دامن می‌زند.

روابط کاری و اجتماعی: نبود شبکه‌های ارتباطی مهاجر را به سمت انزوا یا اشتغال در مشاغل پایین‌تر از توان واقعی سوق می‌دهد.

دام‌های روانی در روابط جدید
وابستگی زودهنگام: نیاز به تعلق می‌تواند فرد را در روابط ناسالم گرفتار کند.

آرمان‌سازی: تنهایی باعث آرمانی دیدن افراد جدید و در نهایت ناامیدی می‌شود.

ترس از طرد: تجربه تبعیض می‌تواند به اجتناب از روابط اجتماعی منجر شود.

جایگزینی روابط قدیمی با روابط سطحی: پر کردن خلأ عاطفی با روابطی بدون عمق، حمایت روانی لازم را فراهم نمی‌کند.


مهاجرت سفری است دووجهی؛ هم می‌تواند زمینه‌ساز رشد و فرصت‌های تازه باشد و هم با بحران هویت، سوگ فرهنگی و چالش‌های ارتباطی همراه شود. آنچه از نظریه‌های روان‌شناسی برمی‌آید این است که بازسازی هویت، ایجاد معنا و شکل‌دهی روابط سالم، مسیر اصلی عبور از این بحران است. درک این فرآیند نه تنها به مهاجران توان بیشتری برای سازگاری می‌دهد، بلکه جامعه میزبان را نیز به سمت حمایت مؤثرتر هدایت می‌کند.

 

یادداشت: این مطلب صرفاً جنبه‌ی اطلاع‌رسانی عمومی دارد و جایگزین مشاوره یا درمان تخصصی روان‌شناسی نیست. برای دریافت کمک یا تشخیص دقیق، لطفاً با روان‌شناس یا روان‌درمانگر دارای مجوز مشورت کنید.

نظر خود را ارسال نمایید